کد مطلب:106657 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

نامه 033-به قثم بن عباس











[صفحه 112]

از نامه های امام علیه السلام به قثم بن عباس كه از طرف آن بزرگوار فرماندار مكه بود. عین: جاسوس موسم: زمان اجتماع حاجیان اكمه: كور مادرزاد. بطر: شادی و خوشحالی زیاد باساء: سختی و مشقت، بر وزن فعلاء ساخته شده است در صورتی كه وزن افعل (برای مذكر) ندارد، زیرا اسم است نه صفت. فشل: ترس و ناتوانی اما بعد، خبرگزار من در مغرب نامه نوشته و مرا آگاه ساخته است، مردمانی كوردل از اهل شام به مكه آمده اند، از آن كسانی كه حق را به باطل درآمیخته اند- به خیال خود، می خواهند حق و باطل را باز شناسند- در حالی كه به اطاعت از مخلوق معصیت خالق می كنند و به نام دین از پستان دنیا شیر می نوشند و دنیای حاضر را عوض آخرت نیكان پرهیزگار می طلبند، در صورتی كه هرگز- جز نیكوكار- به خیر و نیكی نمی رسد و هرگز- جز تبهكار- به كیفر بدی نمی رسد، بنابراین نسبت به وظیفه خدمتی كه داری پایدار و نستوه باش! همچون شخص دوراندیش، كوشا و پند دهنده ی عاقلی كه مطیع و فرمانبر امام و پیشوای خود است، عمل كن و مبادا كاری كنی كه سرانجام پوزش بخواهی، به وقت فراوانی نعمت، زیاد شادمان و در وقت سختیهای زیاد، سست و هراسان مباش، والسلام. شارح (ابن میث

م) می گوید: این شخص كه امام بر او نامه نوشته است، قثم بن عباس بن عبدالمطلب است، كه همواره- تا وقتی كه علی (ع) به شهادت رسید- از طرف آن بزرگوار فرماندار مكه بود، و در زمان معاویه در سمرقند به شهادت رسید. علت این كه امام (ع) این نامه را نوشت آن بود كه معاویه در موسم حج و هنگام اجتماع مردم برای اعمال، گروهی را فرستاد تا مردم را به اطاعت از او دعوت كنند، و مردم عرب را از یاری علی (ع) متفرق كنند، و به ذهن مردم القا كنند كه علی (ع) یا خود، قاتل عثمان است و یا زمینه ی قتل او را فراهم آورده است، در هر دو صورت شایسته امامت نیست، و از طرفی به زعم خود، فضایل و اخلاق و روش او را در بذل و بخشش در بین مردم شایع كنند، این بود كه امام (ع) این نامه را به فرماندارش در مكه نوشت، و او را از این مطلب آگاه ساخت تا بر این اساس، به آنچه سیاست ایجاب می كند، اقدام كند. بعضی گفته اند: كسانی را كه معاویه فرستاده بود، گروهی از ماموران مخفی او بودند كه فرستاده بود تا اوضاع را بر فرمانداران علی (ع) آشفته سازند. خلاصه ی نامه: نخست، امام (ع) به فرماندارش، مطالبی را اعلام می دارد كه جاسوس آن بزرگوار در مغرب (غرب حجاز) نوشته است، و مقصود امام

از مغرب همان شام است، زیرا شام از شهرهای غربی حجاز است. امام (ع) جاسوسهایی در شهرها داشته است كه از رویدادهای جدید در قلمرو معاویه خبر می دادند، و معاویه نیز- همان طور كه عادت سلاطین است- در قلمرو امام جاسوسهایی داشته است. آنگاه امام (ع) مردم شام را با ویژگیهایی معرفی كرده است كه باعث دوری از خدا می گردند، تا فرماندارش را از آنها بیزار كند و برحذر دارد: 1- از جمله ویژگیهای اهل شام فرورفتن در غفلت و بی توجهی از هر جهت است، نسبت به آنچه كه به خاطر آن آفریده شده اند. كلمه ی العمی (نابینایی) را به اعتبار این كه آنها حق و نیز راه آخرت را كه شایسته ی درك است درك نمی كنند، استعاره برای دلهای آنها آورده است، همان طور كه شخص نابینا هدف خود را درك نمی كند. و همچنین كلمه ی الصم (كری)، را برای گوشها و الكمه (كوری) مادرزاد را برای چشمهایشان، به اعتبار استفاده نكردن آنها- در جهت شنیدن- از موعظه ها و یادآوریها، و- در جهت دیدن- عبرت گرفتن از آثار قدرت خداوند بزرگ، استعاره آورده است یعنی همان طور كه فاقد این دو عضو بهره نمی گیرد، آنان نیز از این دو عضو استفاده نمی كنند. 2- آنان حق را با باطل اشتباه می كنند: یعنی حق را مخلوط

به باطل می سازند و در باطل حق را می جویند، مقصود آن است كه آنها می دانند كه علی (ع) بر حق و معاویه بر باطل است، لكن آن را پنهان می دارند و با شبهه ی قتل عثمان و خونخواهی او، و دیگر دلایل بیهوده، مخفی می كنند. و بعضی (به جای یلبسون...) یلتمسون الحق بالباطل نقل كرده اند، از آن رو كه آنان با حركات بیهوده ی خود (به زعم خود) حق را می جستند. 3- آنان از مخلوق یعنی معاویه در جهت نافرمانی آفریدگارشان اطاعت می كنند. 4- آنان به بهانه ی دین، شیر دنیا را می دوشند. لفظ: الدر (شیر) را برای دنیا و خوشیهای آن، استعاره آورده است، همچنین كلمه ی: احتلاب (دوشیدن)، استعاره است برای به دست آوردن متاع دنیا از هر راهی كه امكان دارد، از آن جهت كه دنیا همانند شتر است. درها به عنوان بدل از دنیا، منصوب است. البته این هدف را به وسیله ی دین برمی گرفتند، از آن رو كه اظهار شعار دینی و دست آویختن به ظاهر دستورهای دینی برای تحصیل دنیا بود و به چنگ آوردن مال و منال دنیایی كه استحقاق نداشتند، زیرا نبرد ایشان با امام (ع)- آن طوری كه آنها تصور می كردند- تنها به خاطر گرفتن خون خلیفه عثمان و اثبات عمل زشت قاتلان و خواركنندگان عثمان بود، و بدین وسیل

ه بود كه توانستند دل مردم عرب و بسیاری از مسلمانان نادان را نسبت به نبرد با آن حضرت و گرفتن شهرها به دست آورند. پنجم: خزیدن آنان دنیای حاضر را عوض آخرت نیكان، یعنی اجر و مزد اخروی، كلمه ی شراء: خریدن استعاره برای به عوض گرفتن آنان دنیا را به جای آخرت است، و چون در شعار اسلامی این كار، زیانی جبران ناپذیر است، امام (ع) در موضع نكوهش آنها بیان كرده است، آنگاه در مقام وعد و وعید به آنها یادآور شده است كه رسیدن به نیكی منحصر به نیكوكاران است تا آنها تشویق به نیكوكاری شوند، و كیفر به بدی منحصر به بدكاران است تا آنان از بدی دوری كنند. و سپس نامه ی خود را با یك امر و یك نهی پایان داده است: اما فرمان آن است كه نسبت به كار و وظیفه ای كه به عهده دارد، خود را جای كسی كه شایسته ی آن است قرار دهد یعنی دوراندیش و استوار در عقیده و كوشای در اطاعت خدا، خیرخواه عاقل، برای خود و دوستان خود، فرمانبر امام و رهبر باشد، و اما هشدار به او این است كه مبادا از جمله كسانی باشد كه از كاری كه كرده اند معذرت خواهی می كنند. یعنی كارهایی كه در شرع، معصیت و كوتاهی از انجام وظیفه به حساب می آید، مرتكب نشود. بعضی این كلمات را مرفوع خوانده اند

. سپس از شادی زیاد در وقت رسیدن به ناز و نعمت و ترس و ضعف به هنگام سختی و شدت برحذر داشته است، زیرا این صفات باعث زوال نعمت و نزول بلا و گرفتاری می شود. شادی بیش از اندازه خوی ناپسند است كه مستلزم صفات ناپسند خودخواهی و خودبینی و نقطه ی مقابل صفت پسندیده ی فروتنی است. و ترس و ناتوانی، صفت پست نسبت به خوی پسندیده ی شجاعت است. توفیق از جانب خداست.


صفحه 112.